جدول جو
جدول جو

معنی مقاطعه دادن - جستجوی لغت در جدول جو

مقاطعه دادن
کنترات دادن، واگذار کردن (کار به پیمان کار)
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ / شُ بَ دَ / دِ تَ)
: خواجه زمانی اندیشید بد شده بود بااین احمد ینالتکین بدان سبب که از وی قصدها رفت بدان وقت که خواجه مرافعه می داد. (تاریخ بیهقی ص 268)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَ / طِ عَ / عِ)
شغل و عمل مقاطعه دار. رجوع به مقاطعه دار شود
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ اَ)
آنکه مالیات منطقه ای را در مقابل مبلغی معین به اجاره دارد: قزل حمید که از زمرۀ مقاطعه داران بعض بلاد روم بود... (مسامره الاخبار ص 125). و رجوع به مقاطعه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مقاطعه داری
تصویر مقاطعه داری
عمل و شغل مقاطعه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاطعه دار
تصویر مقاطعه دار
پیماندار کسی که مالیات محلی را بمقاطعه دارد: (قزل حمید که از زمره مقاطعه داران بعض بلاد روم بود) (مسامره الاخبار. 125)
فرهنگ لغت هوشیار